خطبه غراء حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در مسجد مدينه
 
هیئت بیت الحسن (ع)
http://s5.picofile.com/file/8130197842/beitolhasan.gif

عبدالله بن حسن عليهماالسلام باسناد خود از پدران بزرگوارش روايت نموده كه چون ابوبكر بر منع فدك ملك متصرفى فاطمه عليهاالسلام عزم و تصميم گرفت و دستور داد كه دست آنحضرت را از ملكى كه پدرش ‍ حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدخترش فاطمه زهراى اطهر (س ) بخشيده است كوتاه نمايند.

تصویر فاطمیه 89 -شهادت حضرت فاطمه زهرا


اين خبر به سمع مبارك ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها رسيد و او غرض سياسى پسر ابوقحافه ابوبكر را ميدانست لذا آن بى بى دوعالم براى احقان حق خود  و براى محكوم كردن ابوبكر كه كرسى خلافت را غصب نموده و حكومتش بر خلاف قانون است و شايستگى و لياقت خلافت ندارد، مخصوصا براى ابطال حكومت وقت وظيفه شرعى و قانونى خود را در اين دانست كه خود رسما در مقام احتجاج با ابوبكر بر آيد لذا نخست حضرتش مقنعه و سرپوش خويش را بر سر افكند و خود را در چادر عفت و عصمت طبق دستور شريعت پيچيده و مجتعما با گروهى از بانوان اقوام و خويشاوندانش در حالى كه خدمتگذاران در خدمت آنحضرت بودند بجانب مسجد براه افتاد و چنان با وقار و سكينه راه ميرفت كه گوئى مشى او عينا راه رفتن پدرش حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تا اينكه فاطمه سلام الله عليها وارد مسجد شد در اين موقع ابوبكر در مسجد نشسته بود و گروهى از مهاجرين و انصار بر گردش جمع شده بودند.


آنگاه براى دور ماندن حضرت فاطمه عليهماالسلام از ديدگاه نامحرمان و حضار در مسجد مخصوصا بى درنگ پرده اى در مسجد آويخته شد و حضرت فاطمه با زنان همراهش همه در پس آن پرده آويخته قرار گرفتند.


در ابتدا حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام صداى خود را به ناله اى دلخراش ‍ و سوزناك بلند كرد بر اثر اين ناله مسجد لرزيد و حاضرين همه بگريه افتادند سپس لحظه ای سكوت نمود تا مجلس حال آرامش بخود گرفت و فريادها و همهمه ها به سكوت گرائيد حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها كه خود را با حمد و ستايش خداوند متعال و درود بر حضرت رسول الله پدر بزرگوارش آغاز نمود بار ديگر ناله ها و امواج ناله ها و ضجه ها و نعره ها به اوج خود رسيد (بطوريكه فرياد و شيون زن و مرد قابل جلوگيرى نبود دختر گرامى خاتم الانبياء (ص ) كه ديد مردم از گريه و ناله آرام نمى گيرند با ولايت مطلقه خود امر به سكوت داد نفسها در سينه حبس شد و حال آرامش در مردم قرار گرفت آنگاه دختر والاگهر پيغمبر (ص ) بدين گونه به سخنرانى و كلام معجز نظام خود ادامه داد.


فقالت عليهاالسلام : الحمدلله على ما انعم و له الشكر على ما الهم الخ . خداى متعال را در قبال آنچه بما انعام فرمود و ارزانى داشت سپاسگذار و شاكرم و ثنا و حمد و شكر او را مينمايم هر چند در برابر نعمتهاى نامتناهى و عطاياى فراوان او كه از حيطه احصاء و شمار بيرون است در توان هيچكس نيست كه از عهده حمد و شكرش بدر ايد (جز اينكه اعتراف بعجز خود از شكر و ثناى او به نمايد)

شكر بى نهايت و سپاس و ستايش ذات كل الكمالى را كه با الهامات خود درس شكر گذارى و سپاس گوئى بما آموخت و ما را موضف بحمد و ثناى خود فرمود.

 

(آن خداى يكتاست كه سزاوار حمد و ثناء است و بس و هيچ كس غير از خدا استحقاق ثناو ستايش ندارد زيرا حمد و ثناء در اذاء كمال و عدم نقص ‍ است و شكر در برابر نعمت است .)

 

و آن خداست كه بالذات و بالاصاله مستجمع جميع كمالات است و آن خدا است كه از هرگونه نقص و عيب منزه و مبرى است و آن خداست كه صاحب هر نعمت و بخشنده هر نعمت است پس اختصاص حمد و ثناء و سپاس و شكر به برهان عقلى براى ذات بى همتاى خداوند ثابت و مسلم و محقق است و كلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در اين خطبه عرشيه متكى به برهان است .)

 

آنگاه در تعقيب حمد و شكر خود نسبت بذات پروردگار نيز در مقام اقرار به يگانگى ذات احديت جلت عظمته . دختر حضرت ختمى مرتبت چنين مى فرمايد:

 

و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له الخ ‌ گواهى ميدهم كه خدائى و معبودى جز او نيست و اين كلمه را با اخلاص در توحيد بر زبان خود جارى مى نمايم (آرى دختر والاگهر پيغمبر خاتم كه تربيت شده مكتب قرآن و تعليم يافته درس توحيد و معرفت ذات احديت در دانشگاه لاهوتى وحى است با گواهى دادن باينكه لا اله الا الله وحده لا شريك له ، ميخواهد در خطبه اش آنهم در مسجد كه جمعيت بسيارى حضور دارند در عين اينكه براى احتجاج تشريف آورده و اولين مرتبه ايست كه با ابوبكر بمحاجه برخواسته به عموم حضار درس توحيد بياموزد و تعاليم عاليه قرآن را محور معرفه الله و توحيد پياده فرمايد تا بدانند كه ذات الوهى حقيقتى است كه ثانى بردار نيست و فرض ثانى براى او محال است چه اوست كه فى الواقع در مقام الوهيت شريك ندارد در مقام احديت شريك ندارد در مقام صمديت شريك ندارد در مقام توحيد شريك ندارد در وجود شريك ندارد در مقام توحيد در كمالات وجود شريك ندارد و چون چنين حقيقت و واقعيتى است كه در معبوديت هم شريك ندارد فلا اله و لا معبود سوى الله خلاصه تمام اين گفتار در كلام در ربار حضرت فاطمه سلام الله عليها منطوى است و تشريح و توضيح اقسام توحيد در كتاب توحيد ربانى كه مولف آنرا در تفسير سوره مباركه توحيد از نظر قرآن و برهان و عرفان نگاشته و بحمدالله بطبع رسيده مندرج است بارى بروم سر كلام معجز نظام ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه عليها الصلوه و السلام كه فرمود و ضمن القلوب موصولها و انار فى الفكر معقولها. المتنع من الابصار رويته و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته الخ .

 

و محصول اخلاص در توحيد بالفطره در قلوب و نهاد كافه مخلوقات است چه همه مشتاق وصال كمال مطلق بوده چنانكه آثار آن در افكار و عقول پرتو افكن شده است .

(شكى نيست كه انسان بالفطره مشتاق خداست زيرا بالفطره طالب كمال است آنهم كمال مطلق و مصداق آن جز خدا كسى نيست .)

 

آنگاه فرمود الممتغ من الابصار روئيته و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته . خدائى را سپاسگذارم كه ديدگان ياراى ديدنش را ندارند.

 

(شبهه نيست كه رويت خدا بديده حسى و چشم سر ميسر نيست چه ما (جان و روح مجرد خود را با اينكه جلوه ربانى است ) نمى توانيم بديده حسى رويت نمائيم پس چگونه مى توان خدائى كه مجرد صرف و صرف التجرد

 

است رويت نمايئم اين امرى است محال و ممتنع ).

(حضرت موسى عليه السلام از زبان قوم خود گفت رب ارنى انظر اليك جواب آمد( لن ترانى ) سوره اعراف آيه 143 و اما اينكه مقام ولايت كليه مطلقه علويه عليه آلاف الثناء و التحيه فرمود (انا لم اعبد ربا لم اره ) مقصود على عليه السلام رويت قلبى و فوادى است نه رويت بصرى چنانكه خود حضرتش ميفرمايد (لم تره العيون بمشاهده الاعيان و لكن راته القلوب بحقايق الايمان )

 

(احتجاج طبرسى )

 

 نيز فرموده حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها من خدائى را به يگانگى مى شناسم و سپاسگذارم و شاكرم خدايى كه زبانها از توصيف او قاصر و عاجزن و اوهام و عقول جميع خلايق از درك كيفيت او فرو مانده و حيرانند (و هيچكس نمى تواند معرفت و شناسائى به كنه ذات و صفات او حاصل نمايد.)

 

(چه اين مقامى است كه طاير عقل كل از وصول بذروه اعلاى آن اظهار عجز نموده و به نغمه (ما عرفناك حق معرفتك ) معترف و مترنم آمده است .

 

فرمود حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها: ابتدع الاشياء لا من شى الخ خدائيكه اشياء و موجودات را (لا من شى ) آفريد يعنى بدون ماده و مده كه در لسان اصطلاح آنرا ايجاد ابداعى گويند.

 

در نظر ارباب معرفت افعال الهى از حيث تقسيم كلى بر سه قسم است . بدين نحو اول مبدعات دوم منشات سوم مكونات . اما مبدعات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده نمى باشند. و اما منشآت عبارتند از آنها كه مسبوقند بماده دون المده اما مكونات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده هر دو مى باشند مفاد كلام معجز نظام حضرت فاطمه عليهاالسلام كه تمام بر مبانى حكميه و عرفانيه و قواعد فلسفيه و برهانيه استوار است اين است كه خداوند متعال نظام خلقت و آفرينش را از كتم عدم بعرصه ايجاد و بعبارت ساده از نيستى به هستى در آورد و بهمان علم عنائى بدون سابقه قبلى (لا من شى ) بدون ماده ايجاد ابداعى فرمود و قدرت مطلقه و اراده  و مشيت الهيه موجب ايجاد و تكوين اشياء و قاطبه موجودات در نظام صنع الهى گرديد بى آنكه بايجاد جهان و آفرينش آن حاجت و نيازى دااشته باشد و يا در صورتگرى و نقشبندى آنها فائده اى منظور آن غنى مطلق باشد بلكه غرض حق تعالى و مبدء اعلى از آفرينش اين بود كه خواست حكمتش را تحقق بخشد و فياضيت خود را آشكار سازد.

خداى متعال خواست خلق خودرا بمعرفت و به اطاعت و عبوديت خويش رهنمون گرداند. (قرآن در حكمت و سر خلقت بعبوديت خلق تصريح فرموده لقوله تعالى و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون آيه 56 سوره الذاريات و در ديث شريف قدسى آمده كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكى اعرف للعارف الجامى . ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذياده لعباده عن نقمته و حياشته منه الى جنته .

 

سپس خداوند حكيم و عادل در قبال اطاعت از او ثواب و اجر قرار داد و بر معصيت و نافرمانى از او براى آنها عقاب و كيفر مقرر فرمود تا بدين وسيله بندگان را از خشم و عذاب خود رهانيده و بسوى جنت و بهشت كه مظهر رحمت او مى باشد سوق دهد.

 

آنگاه در خطبه عرشيه و عرفانيه خود كه متضمن اسرار و حكم بسيار است چنين در فشانى فرمود به عظمت شخصيت پدرش حضرت ختمى مرتبت محمد و اسرار بعثت آنحضرت اشارت مى فرمايد.

 

و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله اختاره و انتجبه قبل ان ارسله و سماه قبل ان اجتباه و اصطفاه قبل ان ابتعثه اذ الخلايق بالغيب مكنونته و بستر الاهاويل مصونته . و بنهايته العدم مقرونته علما من الله تعاالى بمائيل الامور و احاطته بحوادث الدهور و معرفته بمواقع المقدور.

 

گواهى و شهادت ميدهم كه پدر بزرگوارم حضرت محمد بنده و عبد مقرب خدا و رسول الله و سفير اعظم اوست و گواهى ميدهم كه او مختار و برگزيده خداست از ميان خلق اولين و آخرين و اين انتخاب و اختيار و برگزيدگى از صقع ربوبى قبل از ارسال و فرستادن او بعنوان پيامبرى بسوى خلق براى هدايت آنان بوده است .

 

(عرفا گفته اند القابل من فيضه الاقدس معلوم مى شود گزينش و مختاريت خدا او را در حضرت اسماعليه بوده كه او را برگزيده و انتخاب نمود. از ميان كل ماسوى و اين گزينش در آن هنگام بوده كه جميع خلايق و كافه اشياء در حجاب غيب مستور و در پس پرده اوهام مكنون و پوشيده و قدم در عرصه ايجاد نگذاشته بودند لقوله (ص ) كنت نبيا و آدم بين الماء والطين .

 

اين انتخاب از علم ازلى احاطى الهى به مال و عواقب امور و احاطه علميه استيعابيه و حضوريه الهيه بحوادث دهور و معرفت او بمواقع مقدور نشات گرفت . زيرا خداى متعال علم به ازل و ابد داشت پس او ميدانست چه كسى شايستگى برگزيدگى او را از ميان خلايق دارد و همان را منتخب و ممتاز و برگزيده خود قرار داد (العطيات على مقدار القابليات )

 

آنگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام به سر بعثت پدرش حضرت رسول خاتم (ص ) و دوران و زمان قبل از بعثت آن بزرگوار مطالبى در خطبه اش ايراد ميفرمايد كه بدين قرار است : قالت سلام الله عليها:

 

ابتعثه الله تعالى اتماما لامره و عزيمته على امضاء حكمه و انفاذا لمقادير حتمه فراى الامم فرقا فى اديانها عكفا على نيرآنهاعابده لا و ثانها منكره لله مع عرفانها فانار الله بمحمد صلى الله عليه و آله ظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن اابصار غممها و قام فى الناس بالهدايته و انقذهم من الغوايته و بصرهم من العمايته و هداهم الى الدين القويم و دعاهم الى الطريق المستقيم .

 

ذات اقدس الوهيه حضرت رسول اكرم و نبى خاتم محمد صلى الله عليه و آله و سلم را بر انگيخت تا با بعثت آنحضرت امر خود را كامل و به اتمام رساند و حكم خود را اجرا كند و اراده حكيمانه خود را نسبت به آنچه مقدر ساخته به انجام رساند.

 

(در هنگام بعثت رسول خاتم مشاهده مى شد كه جميع امم در عالم فرقه و تمام ملل و نحل همه متفرق و متشتت گشته هر گروه و دسته اى آئينى و دينى را پذيرا گرديده اند. گروهى آتش پرستى و گروهى به بت پرستى گرائيده اند دسته اى عاكف و معتكف و ملازم آتشكده ها و گروهى پرستنده و عابد اصنام و بتها گوناگون بودند و منكر خدائى بودند (كه بحكم فطرت او را مى شناختند)

 

( پس در چنين زمانى و دورانى كه ظلمت جهل و نادانى سراسر جهان و گيتى را فرا گرفته بود خداوند متعال بنور حضرت محمد و ضياء آفتاب جهان تاب مقام خاتميت بلطف خود در پرتو پدرم خاتم انبياء و سرور اصفيا پيغمبر برگزيده خود شبستان تاريك انديشه بشر را روشن و بنور توحيد و يكتاپرستى منور ساخت و دلها را از تيره گى كفر و شرك و عناد و نفاق رهانيد و ابرهاى سياه و تيره و تار را از جلوى ابصار و ديدگان آنان برطرف ساخت .)

 

(قيام فرمود حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه و آله بفرمان ذات اقدس احديت جلت عظمته در ميان مردم بجهت هدايت آنان و نجات دادن ايشان از ضلالت و گمراهى و بينا كردن آنها از نابينائى و كور دلى و جامعه بشريت را به دين قويم و محكم كه دين مبين اسلام است رهنمون شده و بصراط مستقيم حق در تمام شئون اعتقادى و اخلاقى و افعالى كه صراط الله و راه راست مى باشد دعوت نمايد) كما اشار اليه نص ‍ الكتاب الالهى لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمته و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين آيه 164 سوره آل عمران ذات احديت هنگامى حضرت ختمى مرتبت را به ميان جهان بشريت مبعوث گردانيد كه بشريت در نهايت ضلالت و گمراهى آشكار بود.

 

مردماز حيث جهالت در آخرين نقطه نزول در سير قهقرائى و انحطاط اخلاقى بوده و انسانيت هويت معنوى خود را از دست داده و روح انسانيت بكلى از جهان آدميت سلب گرديده و سبعيت جاى گزين آن شده بود.

 

در آن زمان در سراسر جهان كه در قلمرو بشر بود كفر و نفاق و شرك و هواپرستى جاى گزين خداپرستى و يكتاپرستى بود مردم در آن زمان داراى مذاهب باطله و مسلكهاى متشتته و معتقدات غلط بودن آتش فتنه و فساد و آشوب و ظلم و جور و تعدى سراسر گيتى را فرا گرفته بود.

 

بالجمله آن زمان يعنى قبل از بعثت حضرت ختمى مرتبت زمان فترت رسل و تفرق سبل و انحراف ملل و اختلاف دول و نيران ضلال مشتعل و مردم به امور باطله مشتغل بودند در آن زمان و دوران كه شغل عرب عبادت اوثان و كار عجم تعظيم نيران و سعى ترك تخريب بلاد و تعذيب عباد بود و در آن عصر و زمان كه عمل هند عبادت بقر و سجود و حجر و يهود بر جحود و نصارى حيارى و ساير فرق در بوادى ضلال و جمهور امم در اوديه خيال بودند و خلاصه در عصر و زمانى كه مردم جهان محتاج ترين زمانها بودند بوجود نبى و رهبرى كه آنان را بصراط مستقيم هدايت كند و آنها را از گمراهى نجات بخشد فهل يليق بحكمه الملك الحق المبين ان لا يرسل رحمته للعالمين و لا يبعث من يجدد امر الدين و هل ظهر احد يصلح لهذا لشان و يوسس هذا البنيان الا محمد بن عبدالله خاتم النبين و سيدالمرسلين و اشرف الاولين و آلاخرين الذى كان نبيا و آدم بين الماء صلوات الله و سلامه عليه و على آله و عترته الطيبين الطاهرين المعصومين :

 

پس شايسته و سزاوار بود كه ذات احديت براى نجات بشريت از ظلمت جهلت و به منظور هدايت كافه خلق و جهان انسانيت يگانه معلم و مربى نهائى عقل كل هادى سبل و استاد نهائى و عالى رتبه علم توحيد و معارف ربانيه و آموزگار نهائى حكمت علميه و عمليه ايمانيه و مكمل مكارم اخلاق انسانيه و بنيان گذار قسط و عدالت و دعوت كننده به حق و حقيقت پيغمبر رحمت حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى عليه و آله آلاف التحيه و الثناء را بعنوان سراج منير و چراغ نور افكن جهان بسوى خلق بفرستند تا با اشراق نور نبوت و ضياء خاتميت و تابش نور دانش و حكمت عالم را منور و روشن سازد چنانكه خطاب به حبيبش خاتم انبياء و سرور اصفيا در قران حكيم چنين فرموده است يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الى الله و سراجا منيرا (آيه 46 سوره احزاب)

 

ثم قبضه الله اليه قبض رافته و اختيار و رغبته و ايثار فمحمد صلى الله عليه و آله فى راحته عن تعب هذه الدار قد حف بالملائكته الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاوره الملك الجبار صلى الله على ابى نبيه و امينه على الوحى و صفيه و خيرته من الخلق و رضيته و السلام عليه و رحمته الله و بركاته .

 

آنگاه حضرت احديت جلت عظمته روح مقدس حضرت ختمى مرتبت را برآفت و مهربانى و رغبت بقرب خود قبض و اختيار نمود و آخرت را براى او برگزيد و او را از تعب و رنج اين جهان دل آسوده و راحت ساخت و فرشتگان مقرب خود را بر او گماشت تا با رضا و خوشنودى پروردگار ملك جبار و رب غفار وصول و قرب يافت .

 

صلوات و درود و تحيت و رحمت بى نهايت از صقع احديت بر روح پرفتوح پدرم حضرت محمد كه او پيامبر خدا و امين وحى او و برگزيده و منتخب از ميان جميع خلق او بود.

 

ثم التفتت الى اهل المجلس و قالت : انتم عباد الله نصب امره و نهيه و حملته دينه و وحيه و امناء الله على انفسمك و بلغائه الى الامم و زعمتم حق له فيكم و عهد قدمه اليكم و بقيته استخلفها عليكم كتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضياء اللامع بينته بصائره منكشفته سرائره متجليته ظواهره مغتبط به اشياعه قائد الى الرضوان اتباعه مود الى النجاه استماعه به تنال حجج الله المنوره و عزائمه المفسره و محارمه المخدره و بيناته الجاليته و براهينه الكافيته و فضائله المندوبته و رخصه الموهوبتهو شرائعه المكتوبته .

 

حضرت فاطمه (ع )سپس التفات و توجهى بحضار مجلس فرموده و اين چنين به سخنان خود ادامه داد اى مردم شما اى بندگان خدا شما محل اوامر و نواهى پروردگار و حامل دين و وحى او هستيد و شما امينان خدا بر نفس و جان خود و شما پيام آور او بسوى آمتها هستيد.

 

حقى كاز سوى خدا بر عهده داريد و پيمانى را كه با او بسته ايد پذيرفته ايد و آنچه  كه پيغمبر خدا پس از خود در ميان شما باقى گذارده كتاب الله الناطق و قرآن صادق مى باشد كتابى كه نور آن ساطع و شعاع او فروزان و لامع و درخشان مى باشد اين قرآن دلائلش واضح و روشن و سرائرش ‍ منكشف و هويدا و ظواهرش متجلى و نورافكن و ابتاع و پيروانش پرافتخار و مورد رشك و غبطه مردم جهان واقع شده اند.

 

قرآن كتابى است كه تابعين خود را به بهشت رضوان رهنمون است استماع قرآن و عمل بآن كه منطق وحى است موجب رستگارى و سعادت در نشائه دنيا و آخرت است در پرتو قرآن دليلهاى روشن الهى را مى توان شهود نمود و آيات او را توان ديد و تفسير احكام را از حلال و حرام و اسرار آنرا ادراك نمود و بقوانين الهيه و براهين كافيه و فضيلتهاى مندوبه و رخصت هاى موهوبه در نظام تشريع الهى مى توان دست يافت .

تنبيه ارشادى

 

مسلمين سراسر جهان بايد افتخار و مباهات بوجود حضرت ختمى مرتبت محمد پيغمبر بزرگوار كه مختار و برگزيده پروردگار از ميان جميع پيامبران است به نمايند و شكر نعمت بعثت آنحضرت را كه ذات اقدس احديت جلت عظمته به آنان ارزانى داشته بجاى آورند و سپاس گذار باشند.

 

چنين پيغمبرى با اين عظمت و شرافت و بزرگى شان و مرتبت بسوى ايشان فرستاده و بعثت آنحضرت را بر اهل ايمان و حوزه انسانيت و جهان آدمين منت گذارده است و بايد قدر اين پيامبر عظيم الشان را دانسته از مسلك و قرآن و سنت و شريعت و آئين آن حضر تبعيت نمايند.

 

وظيفه مسلمين و مؤ منين است كه هميشه از آنحضرت و اوصياء قديسين او كه واجد مقام ولايت كليه مطلقه اند و سمت اولى الامرى دارند اطاعت نموده سر بر خط آنها كه صراط الله و صراط مستقيم الهى است نهاده و از صراط حق منحرف نشوند تا سعادت دنيا و آخرت و خوشبختى و فيروزى و فوز و فلاح و رستگارى در نظامين و نشاتين ملك و ملكوت از هر جهت و هر بابت نصيب و بهره آنان گردد.

 

اين فرمانى است كه از صقع الوحى صادر شده و اين راهى است مستقيم در تمام شئون كه ذات اقدس ربوبى اطاعت و تبعيت و پيروى آنرا به ما دستور داده است و به اين توصيه ائيست كه پيغمبر اكرم و نبى خاتم (ص ) سفارش ‍ آن را بما فرموده است و مخصوصا نص صريح كتاب آسمانى قرآن مجيد و روايت معتبر مورد اتفاق عامه اطيعو الله و اطيعوالرسول و اولى الامر منكم آيه 59 سوره نساء ونيز قال الله تعالى : و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعو السبل فتفرق بكم عن سبيله آيه 153 سوره انعام .

 

قال رسول الله صلى الله عليه و آله (انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا) (حديث معتبر نبوى مورد اتفاق عامه و خاصه

 

پيغمبر اكرم (ص ) فرمود من دو چيز گرانبها در ميان شا امتم باقى مى گذارم و آن عبارت است از كتاب خدا قرآن و ديگرى عترت معصومين من ماداميكه شما مسلمين و مؤ منين متمسك باين دو چيز باشيد هرگز گمراه نخواهيد شد.

 

در اين قسمت از خطبه شريفه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها به بيان برخى از احكام و حكمت و فلسفه آن اشاره مى فرمايد.

 

خداوند متعال ايمان را براى تطهير شما از لوث شرك و كفر و زدودن هرگونه پليدى قرار داد و نماز را براى تنزيه دلهاى شما از كبر و نخوت و غرور و هواپرستى و خودپرستى در نظام تشيع قرار داد و زكات را براى تزكيه نفس و مال و جان و افزايش رزق و روزى مقرر فرمود و روزه را براى تثبيت اخلاص ‍ بندگان در عمل مقرر فرمود (چه روزه عملى است سرى و خلوص محض را در بر دارد. لذا در حديث آمده الصوم لى و انا اجزى به يعنى روزه براى من است و من خود جزاى روزه دار هستم .

 

خداوند حج را براى تشييد و تحكيم مبانى دين مقرر نمود و عدالت را براى ارتباط و تاليف قلوب و نظم و انتظام مقرر فرمود چنانكه اطاعت و پيروى ما را باعث نظام و انتظام ملت اسلاميه و امامت و پيشوائى ما را مانع تفرقه و جدائى مسلمين از يكديگر مقرر نمود خداوند جهاد را موجب عزت اسلام و مسلمين و سبب ذلت و خوارى كفار و منافقين قرار داد و صبر را موجب استحقاق اجر و پاداش و امر بمعروف و نهى از منكر را براى مصالح عامه مردم و احسان و نيكى بپدر و مادر را سبب جلوگيرى از غضب و خشم پروردگار قرار داد و صله ارحام را براى زيادى عدد و كثرت نفوس مسلمين و افزايش جميع و پيوستگى با يكديگر مقرر فرمود و قصاص را براى حفظ خونهاى مردم وايفاى به نذر را موجب مغفرت و آمرزش الهى و تمام پيمودن كيلها و موازين را مانع از كم فروشى و حفظ اموال از نقص و زيان قرار داد و نهى از مى خوارگى و شرب خمر را براى تنزيه و پاكى از پليديها و دورى از رجس و مفاسد بسيارى كه از نوشيدن شراب باعث مى شود حكم بحرمت و اجتناب از آن فرموده است (و به همين جهت است كه (ام الخبائث ) ناميده شده است .

 

و اجتناب از قذف را بر مصونيت از لعنت و ترك سرقت و دزدى را براى حصول عفت و امنيت و ترك شرك را براى اخلاص در عبوديت پروردگار قرار داد خداوند شرك را حرام نمود تا بندگان او از روى اخلاص و خلوص ‍ بعبوديت او پردازند و با توحيد خالص خدا را پرستش نموده خود را از شرك جلى و خفى رهائى بخشند و بنده مخلص خدا باشند. آنگاه مردم را به تقوى و پرهيزگارى سفارش نموده ميفرمايد: فاتقوالله حق تقاته الخ پس ‍ از خدا بترسيد و راه تقوا و پرهيزگارى را در مرتبه اعلاى آن چنانچه شايسته و حق تقوى است پيش گيريد در اين صورت است كه بمسلمانى واقعى با مردن روبرو و بلقاء الله نائل خواهيد شد.

 

اى مردم خداى متعال را نسبت به آنچه فرمان داده و امر فرموده مطيع و فرمانبر باشيد و نسبت به آنچه از آن شما را نهى نموده احتراز نمائيد زيرا تنها علماى ربانين و دانشمندان واقعى هستند كه از حق تعالى ترس و هراس ‍ دارند كما قال الله تعالى (انما يخشى الله من عباده العلماء) آيه 28 سوره فاطر

 

ثم قالت (ع )نايها الناس اعملوا انى فاطمه و ابى محمد صلى الله عليه و آله اقول عودا و بدوا و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شططا (لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليمك بالمومنين روف رحيم ، آيه 128 سوره توبه .

 

سپس فرمود ايها الناس بدانيد كه من فاطمه ام و پدر بزرگوارم حضرت محمد صلى الله عليه و آله است آنچه در آغاز سخن خود گفته در پايان هم همان سخن را مى گويم و آنچه را مى گويم حساب شده است من بر خلاف واقع و حقيقت سخن نرانم و آنچه مى گويم بر اساس حق و حقيقت است .

 

همانا رسول و پيغمبرى از جنس شما براى هدايت خلق آمد كه عزيز و بزرگوار است اين پيغمبر نوع پرور نابمسامانى و پريشانى و جهل و نادانى شما بر او سخت و دشوار مى نمود و بر آسايش و نجات شما از فلاكت و مشكلات بسيار حريص و بمومنين روف و مهربان است (چه پيغمبر ختمى مرتبت مظهر رحمت رحمانيه و رحيميه الهيه است بحكم نص قرآن )

 

شما اگر اين رسول عظيم الشان را نيك بشناسيد خواهيد ديد كه او پدر من است نه پدر زنان شما و تصديق خواهيد نمود كه او برادر پسر عم من نه برادر مردان شما چه پرافتخار است اين نسب درود و رحمت نامتناهى الهى بر او و الش باد اين پيغمبر عاليقدر رسالت خود را به مردم ابلاغ نمود و آنان را از عذاب خداوند حسب الامر الهى برحذر ساخت و با مشركين بمبارزه و معارضه پرداخت و شمشير بر گردن آنان نهاده و حلقوم آنها را به سختى در هم فشرد!

 

او مردم را با برهان و حكمت و موعظه حسنه و اندرز سودمند و نيكو براه خدا رهنمون بود بتهاى بت پرستان در هم شكست و نيكو براه خدا رهنمون بود بتهاى بت پرستان در هم شكست و روساى مشركين را قلع و قمع نموده (خرطوم آنان را بخاك ماليد) و جمع آنها را از هم گسيخت تا اينكه ظلمت شب تار زدوده شد و صبح درخشنده توحيد و ايمان دميد و درخشيد و برقع و نقاب از چهره حق و حقيقت بيك سو افكنده گرديد و زبان و نطق زعيم و پيشواى دين بگفتار حق باز شد و زبان مخالفان مسلك توحيد و عربده كشان پيروان شياطين لال و بخاموشى گرائيد و تاج نفاق بر زمين فروافتاد گره هاى كفر و شقاق و نفاق از هم گسسته گشت تا زبان شما به كلمه توحيد و اخلاص و اقرار به لا اله الا الله گويا شد.

 

در حاليكه شما گروهى اندك بوديد و از نادارى و فقر و تهى دستى رويتان سفيد و رنگتان پريده و شكمهايتان بر پشت چسبيده بود شما در آن دوران و در آن روزگار بر كنار دوزخى از اتش بوديد و از كمى نفرات و قلت عدد همچون جرعه براى تشنه و يا چون لقمه براى گرسنه و شكارى براى هر درنده بوديد و در واقع چنان ذليل و خار بوديد كه پايمال هر رهگذرى مى شديد و همانا شما بوديد كه از آب گنديده و ناگوار مى نوشيديد و شما بوديد كه از پوست جانور و مردار سد جوع ميگرديد و شما بوديد كه در نهايت درجه بدبختى و مذلت و پستى به زندگى خود ادامه ميداديد و هميشه در بيم و هراس بوديد كه كدام دسته متخاصم و متهاجم شما را زودتر بربايند و اسير خود گردانند.

 

ولى خداوند رحمان به بركت وجود خاتم پيغمبران حضرت محمد پدر بزرگوار شما را از نابسامانى و دشوارى و بدبختى و مذلت نجات بخشيد و شما را وقتى رهائى و آسودگى بخشيد كه با مصائب بسيار دست بگريبان و مانند گوئى در دست شبحعان عرب و گرگان بيابان سرگردان و در كف سر كشان و مردان اهل كتاب زبون و خوار بوديد و آنها هر دم آتش جنگ بر مى افروختند و خداوند متعال به سبب پدرم آن آتش فتنه را خاموش ‍ مى فرمود و هرگاه ستاره وسوسه و شاخ شيطان نمايان مى گشت و فتنه اى برپا مى گرديد و يا مشركى دهان بياوه گوئى مى گشود آن بزرگوار برادرش ‍ على مرتضى ان حيدر كرار غير فرار و آن شير عرصه شجاعت و شهامت را در دهان و كام آنان مى افكند على عليه السلام هم بفرمان پدرم تا آنزمان كه با صمصام بران و ذوالفقار خود مغز و سر مخالفان را نكوبد و بينى آنان را بخاك مذلت نمالد و آتش فتنه را خاموش نكند دست از پيكار بر نمى داشت و ترك امر پيغمبر نمى نمود تا دفع آنها را نكند.

 

و آن قهرمان صفحه امكان امير اهل ايمان شوهر من على مرتضى بود، كه اتش فتنه فساد جنگ را به تيغ بى دريغ خود فرو مى نشانيد و در راه رضاى خدا خود را به تعجب و رنج مى انداخت تا شما در امان و راحت باشيد و از خدا و رسول خدا اطاعت نمائيد او على مرتضى شوهر من بود كه براى خوشنودى پروردگار واطاعت امر پيغمبر بزرگوار اهتمام تمام داشت و قرب برسول الله داشته و از همه بالاتر آنكه او سيد آوليا بود او بود كه دامن همت را در اطاعت خدا و اجراى حق به كسر بالازده و خيرخواه خلايق بود او بود كه در نصيحت مردم و پند و اندرز موعظت آنان سعى و كوشش فراوان مبذول داشت تا شما در آسايش و خوشى و عيش بسر بريد و در مهد ايمنى بياسائيد و متنعم به نعمت امنيت باشيد.

 

اما بالعكس شما مردم منافق پيوسته براى ما خاندان نبوت انتظار بلاها و فتنه ها داشتيد و منتظر اخبار وحشت انگيز و دهشت آميز بوديد چون اعلام جنگى مى شد خود را كنار مى كشيديد و پهلو تهى مى نموديد و به هنگام جنگ و كارزار عقب گرد ميكرديد و در ميدان نبرد و در صحنه جنگ با دشمن فرار را برقرار اختيار مى نموديد.

 

چون خداوند متعال سران جاودان پيغمبران خود را براى حبيب و پيغمبر خود حضرت محمد مصطفى پدر بزرگوار برگزيد و اختيار فرمود و آرامگاه و ماواى اصفيايش را براى او پسنديد و انتخاب نمود و منزلگاه او ساخت كينه هاى درونى و دوروئى شما مردم منافق ظاهر و آشكار و پرده دين دريده گرديد هر گمراهى مدعى و هر جاه طلبى بجولان در آمده شيطان صفت با مكر و تزوير سر از كمين گاه خود به در آورد و مركب جهالت در ميدان بطالت دوانيد و شما مردم منافق خو را بسوى خود فرا خواند چه او شما را مى شناخت لذا شما را آماده دعوت و منتظر فريب خويش يافت شما هم در پى مقصد شوم او دويديد و به اسانى در دام فريبش خزيديد و سريعا بسوى او گرويديد آتش انتقام را در دلهاتان برافروخت و اين كار ناشايسته موجب اين گرديد كه شما بر غير شتر خود داغ نهيد و در غير آبشخور خود بغير حق وارد شويد.

 

با آنكه از عهد و قرار فيمابين رسول الله و شما چيزى نميگذشت (شما مرتكب اين عمل باطل گرديديد و اين كار شما در حالى بود كه هنوز چند روزى از رحلت پيغمبرتان نگذشته بود و سوز سينه ما خاموش و جراحت دل ما التيام نيافته و جسد مطهر آنحضرت دفن نگرديده بود شما مردم به بهانه برنخاستن فتنه حق را از مسير خود خارج نموديد و حال اينكه شما بدست خود فتنه و شر ايجاد كرديد و خود در دام فتنه گرفتار آميديد و سقوط نموديد و جهنم را كه مجسمه قهر و غضب خدا است براى خود آماده ساختيد پس آگاه باشيد كه دوزخ ماواى فتنه انگيزان و كافران است و محققا محيط بر كافرين است .

 

هيهات شما كجا و فتنه خواباندن كجا بنگريد شيطان شما را به كجا مى كشاند و بكجا مى كشاند و بكجا سوق ميدهد و انى توفكون . و هذا كتاب الله بين اظهركم اموره ظاهره و احكامه زاهره و اعلامه باهره و زواجره لائحته و اوامره واضحته و قد خلفتموه و راء ظهوركم ارغبته عنه تريدون ام بغيره تحكمون (بس للظالمين بدلا) ايه 50 كهف

 

و من يبتع غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين ) آيه 85 آل عمران - ثم لم تلبثوا الاريث ان تسكن نفرتها و يسلس ‍ قيادها ثم اخذتم تورون و قدتها و تهيجون جمرتها و تستجيبون لهتاف الشيطان الغوى و اطفاء انوار الدين الجلى و اهماد سنن النبى اصفى تسرون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر و الضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى و وخز السنان فى الحشا و انتم تزعمون الا ارث لنا افحكم الجاهليته تبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون افلا تعلمون )

 

بلى تجلى لكم كالشمس الضياحيته انى ابنته ايها المسلمون ااغلب على ارثيه يابن ابى قحافته افى كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث ابى . (((لقد جئت شيافريا) افعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهور كم اذيقول (و ورث سليمان داود) سوره نمل آيه 16. و قال فيما اقتص من خبر يحى بن زكريا (ع ) اذ قال رب وهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل بعقوب ) آيه 46 سوره مريم

 

و قال (والو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله ) آيه 75 سوره انفال .

 

و قال (يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين ) آيه 11 سوره نساء

 

و قال و ان ترك خير الوصيه للو الدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين ) آيه 180 بقره - و زعمتم الا حظوه لى و لا ارث من ابى لا رحم بيننا افخصكم الله بايته اخرج منها ابى ام هل تقولون اهل ملتين لا يتوار ثان و لست انا و ابى من اهل ملته واحده ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى فذونكها مخطومته مرحولته تلقاك يوم حشرك فنعم الحكم الله و الزعيم محمد و الموعد القيامته و عند الساعته ما تخسرون و لا ينفعكم اذ تندمون و لكل نباء مستقر و سوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه و يحل عليه و عذاب مقيم

 

فرمود اى مردم اينكه اين كتاب خدا است كه در برابر چشم شماست مشاهده مى كنيد قرآن همه امورش ظاهر و هويدا و تمام احكامش روشن و فروزان و همه نشانه هايش آشكارا و همه اوامر و نواهى آن واضح و در تمام شئون نورانى و رهنما است .

 

اما شما دستورات آنرا با اين وصف درخشانى كه دارد متاءسفانه پشت سر افكنده ايد و به احكام آن عمل نميكنيد ايا از كتاب خدا روى بر تافته و از آن اعرض مى كنيد و تسليم بحكومت قرآن كه منطق وحى خدا است نمى شويد و مى خواهيد حاكمى غير از قرآن بگيريد كه در ميان شما داروى نمايد پس بد بدلى در قبال كتاب خدا براى خود انتخاب نموده و شما ستمكاريد.

 

خدا ميفرمايد هر كس دينى غير از اسلام و حاكمى غير از قرآن انتخاب كند در پيشگاه الهى هرگز پذيرفته نخواهد بود و او در آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود.

 

اى مردم شما بعد از رحلت پپيغمبر ختمى مرتبت حق را كه خلافت از آنحضرت است غصب نموديد و مانع شديد كه حق بمستحق له برسد و بدون توقف بغصب حق شروع كرديد و بدعت ها در دين نهاديد و صداى شيطان گمراه كننده را اجابت نموديد و به پيروى از او نور دين را خاموش ‍ كرديد و تضييع حق كرديد.

 

شما هستيد كه سنتهاى پيغمبر اكرم را محو نموديد و در پس پرده بمكر و حيله و تزوير آثار و ماثر دين مبين اسلام را باين زودى فراموش ساختيد و بدعتهاى عصر و دوران جهاهليت از نو شايع و رايج نموديد شما خوشحاليد كه كينه ها ئيكه از رسول اكرم (ص ) در دل داشتند درباره خانواده اش بكار برديد در حاليكه نبى اكرم بود كه شما را از شقاوت بسعادت رسانيد و ما هم بر ضررها و فتنه و فساد و غصب شما مانند كسى كه با كارد و نيزه پوست او را پاره كنند و چاره نداشته باشد صبر و تتحمل ميكنيم تا در پيشگاه حق و عدالت پروردگار وارد شويم .

 

شما گمان ميكنيد من از پدرم ارث نمى برم چه گمان باطل كه بر خلاف نص ‍ صريح قرآن است . آيا شما ميگوئيد من از پدرم ارث نمى برم اين حكم را از دوران جاهليت گرفته ايد.

 

اى مردم چه كس از خداوند بهتر و محكمتر حكم و قضاوت مى كند اما براى آنان است كه ايقان به آخرت دارند ايا شما نمى دانيد كه آخرتى و حسابى و كتابى است .

 

اى مردم مانند آفتاب و روشنى آن بر همه مشهود است كه من يگانه دختر پيغمبر خاتم هستم و حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم پدر من است .

 

اى گروه مسلمين ايا سزاوار است جاه طلبان بر من غلبه نمايند و حق مرا به برند و شما ار من حمايت نكنيد؟

 

(يابن ابى قحافه افى كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث ابى ، اى پسر ابى قحافه آيا در كتاب خدا نوشته شده كه تو از پدرت ارث به برى و من از پدرت ارث نبرم عجب افتراء بزرگى بر خدا بسته اى و چه نسبتى بقرآن مى دهى . چه نسبت ناروائى آيا با علم بحكم قرآن و دانستن احكام ارث از روى عمد و از سر عناد كتاب خدا را ترك و به پشت سر انداخته و بر طبق آن عمل نمى كنى در حاليكه قرآن در باب ارث بآياتى چند تصريح نموده است و از آن جمله فرموده سليمان از پدرش داود ارث برد و نيز آنجا كه حكايت يحى فرزند زكريا را بازگو مى كند مى فرمايد پروردگارا مرا از جانب خود فرزندى عطا فرما كه وارث من و خاندان يعقوب باشد. و نيز مى فرمايد بحكم خدا اولو الرحام و خويشاوندان رحمى بعضى بر بعضى در باب ارث تقدم دارند و سزاوار ترند بحق خود.

 

و نيز فرموده خداوند شما را درباره اولاد و فرزندانتان وصيت و سفارش ‍ مى كند به نيكى و مقرر ميفرميد كه سهم الارث يك پسر برابر بهره دو دختر است .

 

و نيز ميفرمايد بر شما واجب است كه نزديك مردن خود وصيت كنيد از براى والدين و خويشاوندان و بديده انصاف سفارش و به نيكى وصيت كنيد واين شايسته متقين و پرهيزگاران است .

 

آيا شما بخيال باطل خود چنين پنداشته ايد كه من از پدرم هيچ بهره و نصيبى ندارم واز پدرم ارث نمى برم يا ميگوئيد هيچ قرايتى و خويشاوندى ميان ما وجود ندارد.

 

آى خداوند آيه اى بدين گونه فرستاده كه مرا از فرزندى پدرم خارج كنيد و مرا از ارث پدرم ممنوع و محروم سازيد.

 

يا انكه ميگويد اهل دو ملت از يكديگر ارث نمى برند آى من و پدرم از اهل يك ملت نيستيم كه از اين جهت از ارث پدرم منع مى كنيد.

 

يا آنكه دعوى آن داريد كه از پدرم و پسر عمم على عليهما الصلوه و ا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

السلام علیک یا حسن بن علی ایها المجتبی(ع)
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بیت الحسن (ع) و آدرس beitolhasan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1




 

جاوا اسكریپت

ساعت فلش مذهبی
زیارت عاشورا
روزشمار فاطمیه
روزشمار محرم عاشورا
دعای فرج
پیج رنک گوگل